زنان، مادران زمین
سلمان قربانی
محیط زیست منابع خدادادى زمین است که سرمایه بشر براى پیشرفت و توسعه محسوب
مىشود. آیا بدون بهرهمندى از آب و خاک سالم، معادن، جنگلها و ... چرخه اقتصاد به
حرکت در مىآید؟
سؤال بالا، امروزه بحثهاى زیادى را سبب شده که از اهم آنها نقش زنان در حوزه
تحقق توسعه پایدار و حفظ محیط زیست است. در این زمینه پنج دیدگاه مطرح شده است:
نخست اینکه زنان به عنوان قربانیان تخریب محیط زیست به شمار مىآیند. این تصویر
زنانى است که هیزمها را بر دوش حمل مىکنند و کیلومترها راه مىروند تا به آب
دسترسى یابند، اما هر روز با تخریب بیشتر جنگلها و آلودگى وسیعتر آبها روبهرو
هستند. دوم، زنان به عنوان مدیران منابع طبیعى چون جنگل، آب و سوخت شناخته شده و
مشارکت فعالى در بخش کشاورزى دارند. دانش آنها در باره محیط باید مورد توجه قرار
گیرد و به عنوان بخشى از راهحل مشکل آب و انرژى از وجودشان بهره گرفته شود.
چنانچه در مورد جنبش «چیپکو» در هندوستان، خطر جنگلزدایى کافى بود تا زنان محلى
را براى حمایت از محیط زیست خود علیه تشکیلات دولتى که مجوز تخریب جنگلها را صادر
کرده بود، بسیج نماید. آنها مىدانستند که رفاهشان کاملاً وابسته به جنگل است و
کار جنگل تنها فرآورى چوب نیست. بلکه شاخههاى خشک آن حرارت لازم را براى پخت و پز
و توده زیستى جنگل، آب خالص را فراهم ساخته و درختان، خاک روى شیبها را تثبیت
مىکنند. همچنین جنبش «کمربند سبز» کنیا مشتمل بر هشتاد هزار زن، نقطه عطفى در
درختکارى به شمار مىآید. اعضاى این جنبش به بیش از هزار قلمستان رسیدگى مىکنند و
نه فقط کشتزارهاى تکمحصولى، بلکه برخى از درختان را براى تأمین نیازهاى انسانى
مىکارند. زنان و کودکان «جامعه نپان» نیز هفتهها صرف ساختن ذخیرهگاههاى آب
باران کرده و کوشیدهاند از قدیمىترین جنگلهاى بارانى جهان واقع در «جزیره برنئو»
حمایت کنند. اگر چه اینها حرکتهایى نمادین و خاص در زمینه نقش زنان در حفظ محیط
زیست است، اما نشان از توانایى آنان در پایدار نمودن منابع طبیعى داشته و این
توانایى به طور روزمره و همیشگى در مزارع، کشتزارها، جنگلها و ... کاربرد دارد.
سومین دیدگاه در زمینه محیط زیست و زنان، آنان را به عنوان محافظان و مدافعان محیط
زیست مىداند که به دیدگاه دوم بسیار نزدیک است. در چارچوب این دیدگاه برخى گمان
مىکنند که زنان به دلیل نیاز به منابع براى امرار معاش و کسب درآمد، نسبت به محیط
زیست احساس تعهد مىکنند، اما برخى دیگر معتقدند تعهد زنان به محیط به دلیل درک
عمیق آنان و ارتباط آنها با طبیعت است. در دیدگاه چهارم، برخى که از زاویه طرفدارى
از حقوق زنان به موضوع مىنگرند و معتقدند زنان هماهنگ با طبیعت هستند و طبیعت
بخشى از وجود و هستى زنان را تشکیل مىدهد. آنها بر این باورند که مردان کمتر چنین
رابطهاى را با محیط برقرار مىکنند و بیشتر به تخریب آن مبادرت مىورزند. پنجمین
و آخرین دیدگاه به تمرکز بر مسأله زنان و جمعیت باز مىگردد. بسیارى از گروههایى
که نگران محیط زیست هستند بر این باورند که جمعیت موجب افزایش تخریب منابع مىشود
و فقر حاصل از این وضعیت تأثیر مستقیم بر زندگى زنان مىگذارد. اما در میان این
دیدگاهها، بىشک جاى زنان در مقام مادرى و به عنوان نخستین و مهمترین معلم آموزشهاى
زیست محیطى خالى است. زنان «مادران زمین» هستند، آنجا که به نسلهاى بعدى عمیقا
بیاموزند: «این سرمایه، امانت و موهبت الهى را پاس دارید.» از اینرو در حوزه
مباحث توسعه پایدار، به طور روزافزون جایگاه زنان و توانمندیهاى آنان به نوعى جزو
ضروریات «پایدارى» محسوب و مورد توجه قرار مىگیرد. چنانچه کارشناسان معتقدند در
این حوزه، آموزش را باید از زنان آغاز کرد تا فرزندان آنها به صورت مستقیم و غیر
مستقیم با این مقوله آشنا شوند.
زنان و کودکان، قربانیان نخست تخریب محیط زیست
تخریب محیط زیست از جنبههاى گوناگون اولین آثار سوء خود را بر زنان و کودکان
مىگذارد. از جمله این خطرات بزرگ امروزه افزایش روزافزون آلایندهها در بین
انسانهاست. اکنون بیش از هفتاد هزار ماده شیمیایى در مصرف روزانه بشر قرار دارد که
به طور دایم بر تعداد آنها افزوده مىشود. گرچه نمىتوان مرز مشخصى براى اثر این
آلایندهها بر زنان و مردان مشخص کرد، لیکن کودکان به علت ظرافت اندام، حساسیت
بیشتر، کوچکى حجم بدن و دوران رشد و نمو و زنان به عنوان تولیدکننده، انتقالدهنده
و پرورشدهنده نسل در این خصوص آسیبپذیرتر تلقى شدهاند. از بین آلایندهها
آنهایى مؤثر هستند که به صورت ترکیب با آنزیمها وارد بدن شده و یا روى پروتئینها
حمل و یا در چربى بدن حل شوند که با تغییر زیستى به مشتقات قابل انحلال متفاوت
تبدیل و در نتیجه مىتوانند به داخل یاختهها راه یافته و اثر نمایند.
آلایندههاى شیمیایى را مىتوان به صورت بسیار سمى، سمى، نسبتا سمى، کمى سمى،
غیر سمى و بىخطر تقسیم کرد که از طریق هوا، آب و خاک و با ورود به زنجیره غذایى
به انسان منتقل مىشوند و اثرات آنها ممکن است به صورت مسمومیتهاى خفیف، حاد، مزمن
و یا به صورت ناهنجاریزا، تومورزا، جهشزا و انقراض نسل بروز نماید. از جمله این
آلایندهها مىتوان به سرب، جیوه، د.د.ت و مواد آلى فسفاتدار اشاره کرد که از
طریق هوا و گازهاى معلق در آن، فضولات صنعتى و پسابهاى کشاورزى در آب، سموم دفع
آفات، حشرهکشها و ... بر انسان اثر مىگذارند.
همچنین افزایش مصرف منابع طبیعى از طریق رشد بىرویه جمعیت، تولید زباله و عدم
بازیافت آن و بىتوجهى به سلامت و حفظ محیط زیست مزید بر علل فوق موجب آسیبهاى جدى
به زنان، کودکان و بالاخره زمین است که انسان باید بر روى آن زندگى کند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
توجه:فقط اعضای این وبلاگ میتوانند نظر خود را ارسال کنند.